آقا! از دست ما زنها خسته نشدی؟!
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۶۲۰۲۰
نوبتم میشود؛ صورتم را میچسبانم به ضریح؛ به قبر امام نگاه میکنم؛ به پارچه سنگدوزی شده قبر خیره میشوم؛ به زنهایی که این مرواریدها و سنگها را با عشق به پارچه دوختهاند فکر میکنم.
به گزارش مشرق، زهرا باقری، نویسنده، در آستانه میلاد حضرت ثامن الحجج علیه السلام، دلنوشتهای را در اختیار مشرق قرار داده که متن کامل آن چنین است؛
گیره موهایم در فشار جمعیت باز شده و موهایم ریخته دور گردنم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خانمی که پشت سرم ایستاده با صدای گوش خراشی میگوید «صلوا علی النبی...» میهمان عراقی آقا را با صلواتی همراهی میکنم. به سنگهای زیرپایم نگاه میاندازم و خطاب به سنگها میگویم خوش بحالتان. «سبحان الله»گویان جلو میروم. این صف تنها صفی است که حوصلهام را سر نمیبرد و خستهام نمیکند. نفسهای عمیق میکشم و سعی میکنم این عطر دلانگیز را بیشتر به ریههایم بفرستم و با هر نفس میگویم چه خوشبختم که الان اینجا ایستادهام. سرم را بالا میآورم؛ به چلچراغهای سبز خیره میشوم. آویزهای لالهها انگار در سماعند؛ میرقصند و میچرخند و نور میپاشند.
دوباره یکی از زنها که گویا از صف طولانی زیارت خسته شده بلند میگوید «خشنودی حضرت زهرا صلوات» صلوات میفرستم و وارد محدوده روضه منوره میشوم؛ حالا دیگر چشمم به ضریح افتاده؛ لبخند میزنم و برای بار چندم سلام میدهم و دلخوشم به جوابش...
گلدانهای بالای ضریح پراز گلهای رز قرمزند. به گلهای بالای ضریح هم سلام میکنم و میگویم چقدر قشنگید. شما ضریح را زیبا کردهاید یا ضریح به شما جلوه داده؟
با قدمهای مورچهای جلو میروم؛ چشمم میافتد به خنجرهای مرصع قاب گرفته بالای روضه مبارکه؛ خنجرها را قبلا دیدهام ولی گردنبند طلای بین دو خنجر امروز به چشمم آمد. چشمهایم را میبندم و زنی را تصور میکنم که این گردنبند چند سال بر گردنش آویخته بوده. با خودم میگویم به چه نیتی گردنبندش را از گردن باز کرده و به امامش هدیه داده؟ شفای بچه بیمارش را میخواسته؟ خودش مریضی لاعلاج داشته؟ خدا میداند...
شانههای زنی که جلویم ایستاده تکان میخورد و صدای نالهاش بلند میشود؛ فقط «یا امام رضا»ی اولش را میشنوم. بقیه حرفهایش برای من نامفهوم است. ترکی با امام حرف میزند. میگویم یا امام رضا حاجتش را بده.
به زنانی که در طول تاریخ علی بن موسی الرضا را دیدهاند فکر میکنم؛ به کسانی که او را میشناختند؛ به کسانی که او را دیدهاند و آه پر حسرتی میکشم.
غبطه میخورم به زنان نیشابور؛ به زنان مدینه و مرو...
غبطه میخورم به حال گوهرشاد و پریزاد؛ به تمام زنانی که دل امام مهربانشان را یک طوری شاد کردهاند. دستم را میکشم روی مرمرهای سبز دیوارها و جلو میروم.
به زنانی فکر میکنم که زنانهترین حرفها را کنار این ضریح و با مردترین مرد این سرزمین نجوا کردهاند و
عقدههایی که به هیچ کس نگفتهاند را اینجا گشودهاند.
به دخترکان عاشقی که اینجا راز دلدادگیشان را گفتهاند و خواستهاند امام واسطه ازدواجشان بشود.
خیالم میدود به سمت زنانی که از چادرکشیهای سربازان رضاشاه به حریم امام پناه آوردهاند.
لحظهای بعد به زنهایی که عزیزانشان را بعد از زیارت، راهی جبهههای جنگ کردند و چند وقت بعد تابوت عزیزانشان را در صحن طواف دادند، فکر میکنم...
به زنهایی فکر میکنم که در بمبگذاری عاشورای سال ۷۳ کنار ضریح جان دادند؛ چه خوش عاقبت بودند که پیش چشم امامشان جان دادند.
دوباره زنی با صدایی پر از بغض میگوید: زائر کربلا بشی صلوات...
صلوات میفرستم و دلم میرود کربلا؛ حالا ضریح را از زیر پرده اشکم میبینم؛ رو به ضریح میگویم: یابن شبیب... اشکم سر میخورد روی صورتم.
برای خودم در محضر امام دو خط روضه میخوانم.
هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
رو به ضریح میگویم آقا این روضهها و اشکها از برکت شماست. تو همه ما را روضهخوان جدت کردهای...
خادم صف را مرتب میکند؛ با مهربانترین لحن ممکن میگوید عزیزم از سمت راست حرکت کن.
دیگر حواسم پیش امام است؛ به نور سبزی که از شبکههای ضریح ساطع میشود نگاه میکنم.
کلامکم نور و امرکم رشد ...
چند دقیقه دیگر نوبتم میشود که ضریح را زیارت کنم؛ میگویم آقا از دست ما زنها خسته نشدی؟
از اینکه آمدیم اینجا و از تو شوهر خواستیم و بعد گلایه شوهرهایمان را پیش تو کردیم؛ از اینکه از تو بچه خواستیم و بعد، از سیگاریشدن پسرهایمان و بیپروا شدن دخترهایمان پیش تو حرف زدیم؛ از اینکه زخم زبانهای مادرشوهر و جاریهایمان را به تو گفتیم...
آقا خسته نشدی از خواستههای ناتمام ما؟
میخندم؛ تصور میکنم که امام هم به حرفهایم میخندد...
نزدیک ضریح شدهام؛ خادم میگوید خوش آمدی؛ به چشمهای خستهاش نگاه میکنم و با لبخند سرتکان میدهم.
نوبتم میشود؛ صورتم را میچسبانم به ضریح؛ به قبر امام نگاه میکنم؛ به پارچه سنگدوزی شده قبر خیره میشوم؛ به زنهایی که این مرواریدها و سنگها را با عشق به پارچه دوختهاند فکر میکنم. میگویم آقا من برای تو چه کاری میتوانم بکنم؟ در پیشگاه سلیمان از یک مور، چه کاری ساخته است؟ خادم با چوب پر به سر شانهام میزند و میگوید: خواهرم زیارت قبول، برو عزیزم...
رو به خادم مهربان میگویم من دو نفرم بذار دخترمم زیارت کنه ...
میگوید: ای جانم! پس سریعتر...
خودم را میچسبانم به ضریح. میگویم: آقا! من هیچ کاری نمیتوانم برای تو بکنم اما قول میدهم این دختر را طوری تربیت کنم که دوستت بدارد... ضریح را میبوسم و میگویم سلسه محبتت را در نسلم قطع نکن آقا...
منبع: مشرق
کلیدواژه: انتخابات ترکیه قیمت مشرق مدینه علی بن موسی الرضا علی بن موسی الرضا فاطمه زهرا باقری رضا کربلا سبحان الله خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت زن هایی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۶۲۰۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برگزاری نماز جمعه در همه شهرهای گیلان
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای گیلان ؛ دفتر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه گیلان اعلام کرد: فردا، هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ، نماز جمعه با حضور مردم مومن و انقلابی، در مساجد همه شهرهای گیلان برگزار میشود.
همچنین نمازجمعه رشت، فردا، به امامت آیت الله رسول فلاحتی نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت در مصلای امام خمینی این شهر اقامه خواهد شد.